شعر خائف درباره شام غریبان:
امشب به صحرا بیکفن جسم شهیدان است
|
شام غریبان است
|
امشب نوای بیکسان بر بام کیوان است
|
شام غریبان است
|
امشب به دشت کربلا نالان یتیمانند
|
تا صبح گریانند
|
امشب به روی کشتهها در ناله مرغانند
|
چون نی در افغانند
|
بر خاک بیغسل و کفن رعنا جوانانند
|
خوابیده عریانند
|
بر غربت اجسادشان عالم پریشان است
|
شام غریبان است
|
امشب به بالین حسین زینب عزادار است
|
در غم گرفتار است
|
امشب سکینه بر سر نعش پدر زار است
|
تا صبح بیدار است
|
امشب فلک حیران ز حال عترت زار است
|
از دیده خونبار است
|
زهرا به دور کشتهها با خیل حوران است
|
شام غریبان است
|
امشب سلیمان زمان در گوشه هامون
|
غلطیده اندر خون
|
اندر هوای خاتم او بجدل ملعون
|
دیوانه و مجنون
|
سازد جدا انگشت شه آن بیحیای دون
|
ای چرخ شو وارون
|
کی خاتم محبوب حق در شأن دیوان است
|
شام غریبان است
|
امشب تن چاک حسین در نینوا بیسر
|
در بحر خون اندر
|
خوابیده بیغسل و کفن با اکبر و اصغر
|
با یاوران یک سر
|
اما ز ظلم خولی مردود سگ کمتر
|
در کنج خاکستر
|
در کوفه رأسش در تنور گرم مهمان است
|
شام غریبان است
|
امشب جناب فاطمه تا صبح در زاری
|
اشک غمش جاری
|
«کامی» بحال دختران اندر پرستاری
|
اشک غمش جاری
|
«کامی» کند در مطبخ خولی عزاداری
|
اشک غمش جاری
|
از نالههای زار او «خائف» نواخوان است
|
شام غریبان است
|
کتاب گیلان، ج2، ص614
پانویس
موضوع مطلب :