د نیا ی مجازی آخرین مطالب پیوندها
آمار وبلاگ
یادداشت ثابت - یکشنبه 94 آبان 4 :: 12:41 صبح :: نویسنده : عارفی
درسی که باید از انقلاب امام حسین آموخت عاشورا عظیم ترین رخداد تاریخ بشریت بود و درس های بزرگ و سترگ به همگان آموخت. موضوع مطلب : یادداشت ثابت - یکشنبه 94 آبان 4 :: 12:39 صبح :: نویسنده : عارفی
مسوولیت ما در قبال قیام عاشورا چیست؟ از قیام امام حسین (ع) و یاران آن حضرت نزدیک به 1400 سال می گذرد اما با گذشت هر روز ابعاد این قیام و پیام های آن وسیعتر، درخشان تر و ماندگار تر می شود براستی عامل این درخشندگی و ماندگاری چیست؟ موضوع مطلب : یادداشت ثابت - شنبه 94 آبان 3 :: 2:42 عصر :: نویسنده : عارفی
باغبانان رفته اند وغنچه تنها مانده است موضوع مطلب : یادداشت ثابت - شنبه 94 آبان 3 :: 1:59 عصر :: نویسنده : عارفی
شعر خائف درباره شام غریبان:
کتاب گیلان، ج2، ص614 پانویس
موضوع مطلب : یادداشت ثابت - شنبه 94 آبان 3 :: 1:58 عصر :: نویسنده : عارفی
شام غریبان در لغت به معنای شب مردم غریب و از یار و دیار دور افتاده است. منظور از شام غریبان گرفتن برای افراد، ناله و زاری در شب اول وفات آن شخص است. ولی در اصطلاح فرهنگ عاشورا به شب یازدهم ماه محرم، شب شام غریبان گفته میشود. در این برنامه مردم به صورت دو گروه مجزا پس از غروب آفتاب عاشورا، با خواندن نوحههای غمگین یاد اسرای اهل بیت را گرامی میدارند. این برنامه در شب تاریک انجام شده و افراد با در دست داشتن شمع به یاد کودکان و نونهالان قافله اسرای کربلا به عزاداری میپردازند. در شب اندوهبار شام غریبان مراسم به صورت ساده و غم انگیز برپا شده و دیگر مانند شبهای قبل علم و بیرق را به حرکت در نمیآورند. دستههای عزادار با حرکت در کوچهها و معابر، نوحههای غم انگیز را زمزمه میکنند. شور زدن شور زدن یا شور گرفتن از اصطلاحات خاص عزاداری در نوحه خوانی است. وقتی سینه زنی یا زنجیر زنی به نقطه اوج خود میرسد، ریتم حرکات و صداها سریعتر و پر شورتر میشود و افراد عزادار با کلماتی همچون حسین حسین بر سر و سینه خود میزنند. طبلها و سنجها هم در این حالت با شدت بیشتری به صدا در میآید. زبان حال به جملاتی که هنگام مرثیه خوانی از زبان امام حسین(ع) و شهدای کربلا یا بازماندگان آنان بیان میشود، زبان حال میگویند. این جملات بیآنکه در یک متن تاریخی یا روایی آمده باشد، صرفا نوعی بیان عاطفی است که از حال و وضع آن شخص برداشت میشود. زبان حال در مقابل زبان قال است. البته باید مراقب باشیم که حرفهای نامناسب و سبک را به اولیا خدا نسبت ندهیم. زیرا آن بزرگواران هرگز به خاطر کاری که برای رضای خدا انجام میدهند تن به ذلت و خواری نمیدهند. روشن کردن شمع در شام غریبان نماد چیست؟ شام غریبان ترسیم آن لحظاتی است که شمع وجود سید الشهدا در راه هدایت خلق آب گشته بود و جسم عریان و آغشته به خونش بر خاک کربلا افتاده بود . و نگاه به شمع شام غریبان تجسم این بیت است که: زینب ای شمع تمام افروخته / یادگار خیمه های سوخته و یادآور آن لحظاتی است که زینب عقیله ی بنی هاشم دختر امیر المؤمنین در تاریکی شب گل های حرم پیامبر و اطفال حسین را جستجو می کرد، نور شمع ها نشانه ی ابراز ارادت و هم دردی با زینب است، دختر علی می خواهی با شمع هایمان پیش پایت را روشن کنیم تا شاید آسان تر در کنار خارهای مغیلان طفلان حسین را که از شدت ترس و گرسنگی بیهوش گشته اند بیابی؟ شام غریبان، هیاهو ندارد، حتی کمتر نوحه می خوانند و به سینه می زنند، بیشتر زمزمه است و بر سر زدن، آن هم آرام، آن گونه که اطفال خسته حسین در زیر خیمه نیم سوخته شاید لحظاتی آرام بگیرند و در پرتو سکوت شب فارغ از دردهای تازیانه و سیلی لحظاتی را بیاسایند. شام غریبان، دشمن خواست که همه چیز را محو کند، حتی جنایات خویش را، خواست که کربلا در کربلا بماند و نخواست که حتی خیمه های بی صاحب نیز برپا باشد و خواست که پرتو نور قیام حسین را در تند باد حوادث خاموش کند، غافل از آنکه: کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود/ خیمه ها بی پاسبان می ماند اگر زینب نبود و شمع های در دست عزاداران حاکی از خیال خام و شکست دشمن است که: دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت / آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست و دشمن نمی دانست که قیام حسین(ع) هزاران پرتو نور خواهد شد و در قلب های میلیون ها انسان عاشق جای خواهد گرفت، آن هم پس از 1400 سال و این شمع ها که می بینی نشانه و علامت همان نور محبتی است که خدا در دل های آزاده تابانده است و حکایت شمع، همچنان باقی است…
موضوع مطلب : یادداشت ثابت - شنبه 94 آبان 3 :: 1:57 عصر :: نویسنده : عارفی
شام غریبان چه اتفاقاتی رخ داد؟ / شام غریبان حسین امشب است
وقتی نام عاشورا به گوش میرسد، آتش سوزناکی از غم، دل را در بر میگیرد و اشک، امان را میبرد. وقایع دردناک عاشورا تا بعد از ظهر که هنگامه شهادت امام حسین علیه السلام بود یکسری جنایات را به خود دید و از شهادت امام حسین (علیه السلام) به بعد سرزمین کربلا شاهد فجایع و جنایاتی خاص در مورد اهل بیت پیامبر بود. سال 61 ه.ق عصر روز دهم محرم لشکر یزید بعد از این که امام حسین (علیهالسلام) را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمهها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند. آن نامردان به سوی خیمههای حرم امام حسین (علیهالسلام) روی آوردند و اثاث و لباسها و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهلبیت پاک با آن بیشرمان بر سر جامهای در کشمکش بود و عاقبت آن لعنت شدگان الهی جامه را از او میربودند.(1) دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حریم او از خیمهها بیرون آمده و میگریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری مینمودند. بعد از به اسارت گرفتن اهل بیت، عمر سعد ملعون در میان یارانش فریاد کشید: چه کسی حاضر است که اسب بر پشت و سینه حسین (علیهالسلام) بتازد! ده نفر داوطلب شدند و پیکر مطهر امام حسین(علیهالسلام) را با سمّ اسبان لگدکوب کردند.(3) در عصر عاشورا عمر سعد سر مبارک امام حسین(علیه السلام) را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به کوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع کرده (که هفتاد دو سر بود) و به همراهی شمر بن ذیالجوشن و قیس بن اشعث به کوفه فرستاد.(4) سپس کشتههای خودشان را جمع کرده و دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر پای اسبان لگدکوب شده امام حسین (علیهالسلام) و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان کربلا بود تا این که توسط قبیله بنیاسد و به راهنمایی امام سجاد (علیهالسلام) دفن شدند.(5) شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهلبیت در یک خیمه نیمسوخته سپری نمودند در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهلبیت (علیهمالسلام) نقل نشده ولی میتوان تصور کرد که چه شب سختی را بعد از یک روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمهها و اهانتها و ... داشتهاند. عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور حرکت از کربلا به سوی کوفه را میدهد و زنان و حرم امام حسین (علیهالسلام) را بر شتران بیجهاز سوار کرده و این امانتهای نبوت را چون اسیران کفّار در سختترین مصائب و غم و غصه کوچ میدهند.(6) "یصلى على المبعوث من ..."؛ این قضیه بسیار شگفتآور است که مردم بر پیغمبر مبعوث که از آل هشام است، تحیت و درود بر روح پاکش میفرستند و از طرف دیگر، فرزندان و خاندان او را به قتل مىرسانند!!(7) در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمیکنم لحظهای را که زینب دختر فاطمه (سلامالله علیها) را از کنار کشته بر خاک افتاده برادرش حسین عبور دادند که از سوز دل مینالید ... و امام سجاد (علیهالسلام) میفرماید: ... من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینهام تنگ شد و به اندازهای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمهام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بیتابی نکنم.(8) (گویا اسرای کربلا را دوبار به قتلگاه میآورند، یک دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیمهها و به درخواست خود اسرا و یک بار هم در روز یازدهم محرم هنگام کوچ از کربلا و به دستور عمر سعد و این کار عمر سعد شاید به خاطر این بود که میخواست اهلبیت (علیهمالسلام) با دیدن جنازههای عریان و زیر آفتاب مانده شکنجه روحی به اسرا داده باشد.) بعد از این که روز یازدهم محرم اسرا را از کربلا به سوی کوفه حرکت دادند به خاطر نزدیکی این دو به هم روز 12 محرم اسرا را وارد شهر کوفه نمودند گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازههای کوفه و بیرون شهر سپری کرده باشند. در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد علیه امام حسین(علیهالسلام) و خارجی معرفی کردن آن حضرت، مردم کوفه از این پیروزی خوشحال میشوند و جهت دیدن اسرا به کوچهها و محلهها روانه میشوند و با دیدن اسرا شادی میکنند. ولی با خطابههایی که امام سجاد (علیهالسلام) و حضرت زینب(سلامالله علیها) و سایرین از اسرا ایراد میکنند و خودشان را به کوفیان و مردم میشناسانند و به حق بودن قیام امام حسین (علیهالسلام) اذعان میکنند شادی کوفیان را به عزا تبدیل میکنند. در طول مدتی که در کوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حرکت میکردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در کجاوهها جا داده شده بودند و آنان که خیال میکردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شدهاند، جسارت و اهانت میکردند، عدهای هم از نسب اسرا سؤال میکردند با این وضع وارد دارالاماره میشوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد که حاکم کوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین، این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوبدستی به سر مبارک میزد و خود را پیروز میدان قلمداد میکرد و کشته شدن امام حسین (علیهالسلام) را خواست خدا قلمداد مینمود.(9) ولی با جوابهایی که از جانب حضرت زینب و امام سجاد (علیهماالسلام) میشنید بیشتر رسوا میشد.
پینوشتها: به نقل از سایت تبیان 1- ابی مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه و متن کامل وقعة الطف، سیدعلی محمد موسوی جزایری، انتشارات بنیالزهرا، چاپ اول 1380. 2- سید بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطُّفوف، تحقیق و تقدیم شیخ فارس تبریزیان، ص180. 3- شیخ عباس قمی، ترجمه نفس المهوم (در کربلا چه گذشت)، انتشارات مسجد مقدس جمکران، ص 485/ اولین مقتل سالار شهیدان، پیشین، ص349. 4- شیخ عباس قمی، همان، ص486، و شیخ عباس قمی، ص 351. 5- شیخ عباس قمی، همان، ص492/ اولین مقتل، پیشین، ص353. 6- شیخ عباس قمی، ترجمه نفس المهوم، ترجمه محمدباقر کسرهای، انتشارات جمکران، ص490/ ابی محنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ص 351. 7- لهوف سید بن طاووس . 8- در کربلا چه گذشت، ص 492 و حسین نفس مطمئنه، محمدعلی عالمی، انتشارات هاد، ص 306. 9- ابن مخنف، اولین مقتل سالار شهیدان، ترجمه وقعة الطف، سید علی محمد موسوی جزایری، ص 361، و ترجمه نفسالمهموم، پیشین، ص 519.
موضوع مطلب : یادداشت ثابت - جمعه 94 آبان 2 :: 12:47 صبح :: نویسنده : عارفی
شب عاشورا به روایت امام سجاد(ع)
موضوع مطلب : یادداشت ثابت - جمعه 94 آبان 2 :: 12:46 صبح :: نویسنده : عارفی
?
? آخرین سخنان امام حسین ع در شب عاشورا «خدا را به بهترین وجه ستایش کرده و در شداید و آسایش و رنج و رفاه در مقابل نعمت هایش سپاسگزارم. خدایا! تو را می ستایم که بر ما خاندان، با نبوت، کرامت بخشیدی و قرآن را به ما آموختی و با دین و آیین آشنایمان ساختی و به ما گوش(حق شنو) و چشم(حق بین) و قلب(روشن) عطا فرمودی و از گروه مشرک و خدانشناس نگرداندی. آخرین آزمایش
موضوع مطلب : یادداشت ثابت - جمعه 94 آبان 2 :: 12:44 صبح :: نویسنده : عارفی
آخرین سخنان در شب عاشورا حسین بن علی(علیهما السلام ) نزدیک غروب تاسوعا پس از آن که از طرف دشمن مهلت داده شد( یا پس از نماز مغرب) در میان افراد بنی هاشم و یاران خویش قرار گرفت و این خطابه را ایراد نمود: «خدا را به بهترین وجه ستایش کرده و در شداید و آسایش و رنج و رفاه در مقابل نعمت هایش سپاسگزارم. خدایا! تو را می ستایم که بر ما خاندان، با نبوت، کرامت بخشیدی و قرآن را به ما آموختی و با دین و آیین آشنایمان ساختی و به ما گوش(حق شنو) و چشم(حق بین) و قلب(روشن) عطا فرمودی و از گروه مشرک و خدانشناس نگرداندی.
اما بعد، من اصحاب و یارانی بهتر از یاران خود ندیدم و اهل بیت و خاندانی باوفاتر و صدیق تر از اهل بیت خود سراغ ندارم. خداوند به همه شما جزای خیر دهد». آن گاه فرمود:«جدم رسول خدا(ص) خبر داده بود که من به عراق فراخوانده می شوم و در محلی به نام عمورا و کربلا فرود آمده و در همان جا به شهادت می رسم و اکنون وقت این شهادت رسیده است. به اعتقاد من همین فردا، دشمن جنگ خود را با ما آغاز خواهد نمود و حالا شما آزاد هستید و من بیعت خود را از شما برداشتم و به همه شما اجازه می دهم که از این سیاهی شب استفاده کرده و هر یک از شما دست یکی از افراد خانواده مرا بگیرد و به سوی آبادی و شهر خویش حرکت کند و جان خود را از مرگ نجات بخشد؛ زیرا این مردم فقط در تعقیب من هستند و اگر بر من دست یابند با دیگران کاری نخواهند داشت، خدا به همه شما جزای خیر و پاداش نیک عنایت کند!» آخرین آزمایش حسین بن علی(علیهما السلام ) که در طول راه از مدینه تا کربلا و در موارد مختلف، شهادت خویش را اعلام نموده و به یارانش اجازه مرخصی داده و بیعت را از آنان برداشته بود، درشب عاشورا و برای آخرین بار نیزاین موضوع را با صراحت مطرح نمود که « قد قرب الموعد؛ یعنی هنگام شهادت فرا رسیده است» و من بیعت خود را از شما برداشتم، از تاریکی شب استفاده کنید و راه شهر و دیار خویش را پیش بگیرید. این پیشنهاد در واقع آخرین آزمایش بود از سوی آن حضرت و نتیجه این آزمایش، عکس العمل یاران آن بزرگوار بود که هر یک با بیان خاص، وفاداری خود را به آن حضرت و استقامت و پایداری خویش را تا آخرین قطره خون اعلام داشتند و بدین گونه از این آزمایش روسفید و سرفراز بیرون آمدند. حال پاسخ چند تن از این یاران باوفا و اهل بیت صدیق و باصفا: 1- اولین کسی که پس از سخنرانی امام(ع) لب به سخن گشود برادرش عباس بن علی(ع) بود. او چنین گفت:" لا أرنا الله ذلک أبدا؛ خدا چنین روزی را نیاورد که ما تو را بگذاریم و به سوی شهر خود برگردیم." 2- آن گاه سایر افراد بنی هاشم در تعقیب گفتار حضرت ابوالفضل و در همین زمینه سخنانی گفتند که امام نگاهی به فرزندان عقیل کرد و چنین گفت:" حسبکم من القتل بمسلم اذهبوا قد أذنت لکم؛ کشته شدن مسلم برای شما بس است، من به شما اجازه دادم بروید." آنان در پاسخ امام چنین گفتند: در این صورت اگر از ما سؤال شود که چرا دست از مولا و پیشوای خود برداشتید چه بگوییم؟ نه، به خدا سوگند! هیچ گاه چنین کاری را انجام نخواهیم داد؛ بلکه ثروت و جان و فرزندانمان را فدای راه تو می کنیم و تا آخرین مرحله در رکاب تو می جنگیم. 3- یکی دیگر از این سخنگویان، مسلم بن عوسجه بود که چنین گفت: ما چگونه دست از یاری تو برداریم؟ در این صورت در پیشگاه خدا چه عذری خواهیم داشت؟ به خدا سوگند! من از تو جدا نمی شوم تا با نیزه خود سینه دشمنان تو را بشکافم و تا شمشیر در اختیار من است با آنان بجنگم و اگر هیچ سلاحی نداشتم با سنگ و کلوخ به جنگشان می روم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم. 4- یکی دیگر از یاران آن حضرت سعد بن عبدالله بود که چنین گفت: به خدا سوگند! ما دست از یاری تو برنمی داریم تا در پیشگاه خدا ثابت کنیم که حق پیامبر را درباره تو مراعات نمودیم. به خدا سوگند! اگر بدانم که هفتاد مرتبه کشته می شوم و بدنم را آتش زده و خاکسترم را زنده می کنند، باز هم هرگز دست از یاری تو برنمی دارم و پس از هر بار زنده شدن به یاری ات می شتابم؛ در صورتی که می دانم این مرگ یک بار بیش نیست و پس از آن نعمت بی پایان خداست. 5- زهیربن قین چنین گفت: یابن رسول الله! به خدا سوگند! دوست داشتم که در راه حمایت تو هزار بار کشته، باز زنده و دوباره کشته شوم و باز آرزو داشتم که با کشته شدن من، تو یا یکی از این جوانان بنی هاشم از مرگ نجات یابید. 6- درهمین ساعت ها بود که خبر اسارت فرزند محمد بن بشیرحضرمی( یکی از یاران آن حضرت) به وی رسید. امام به او فرمود: تو آزادی، برو و در آزادی فرزندت تلاش بکن. محمد بن بشیر گفت: به خدا سوگند! من هرگز دست از تو برنمی دارم! و این جمله را نیز اضافه نمود: درندگان بیابان ها مرا قطعه قطعه کنند و طعمه خویش قرار دهند اگر دست از تو بردارم. امام چند قطعه لباس قیمتی به او داد تا در اختیار کسانی که می توانند در آزادی فرزندش تلاش کنند قرار دهد. آن گاه که حسین بن علی(علیهما السلام) این عکس العمل را از افراد بنی هاشم و صحابه و یارانش دید و آن کلمات و جملاتی که دلیل بر آگاهی و احساس مسؤولیت و وفاداری آنان به مقام امامت بود، شنید در ضمن دعا برای آنان«جزاکم الله خیرا؛ خدا به همه شما پاداش نیک عنایت کند» قاطعانه و صریح فرمود: إنی غداً أقتل و کلکم تقتلون...؛ من فردا کشته خواهم شد و همه شما، و حتی قاسم و عبدالله شیرخوار، نیز با من کشته خواهند شد." همه یاران آن حضرت با شنیدن این بیان یک صدا چنین گفتند: ما نیز از خدای بزرگ سپاسگزاریم که با یاری تو به ما کرامت و با کشته شدن در رکاب تو به ما عزت و شرافت بخشید. ای فرزند پیامبر! آیا ما نباید خشنود باشیم از این که در بهشت با تو هستیم؟ طبق نقل خرائج راوندی امام پرده را از جلو چشم آنان کنار زد و یکایک آنان محل خود و نعمت هایی که در بهشت برایشان مهیا شده است مشاهده نمودند.
منبع : کتاب سخنان حسین بن علی علیهما السلام ، از مدینه تا کربلا ، محمد صادق نجمی ، ص 198.
موضوع مطلب : یادداشت ثابت - جمعه 94 آبان 2 :: 12:39 صبح :: نویسنده : عارفی
بازنویسی روایات از: محمدرضا اسدزاده گفت وگوی امام حسین(ع) برای یاران امشب، شب عاشوراست. نماز عشاء به امامت امام انسانیت تمام شده است. اینک امام حسین( درود خدابر او باد) اصحاب خود را جمع کرده تا با آنان گفت وگو کند. امام سجاد(ع) در روایتی میفرماید که امام حسین با اصحاب خود گفت: پاسخ حضرت عباس(ع) و برخی یاران گفت وگوی امام با فرزندان عقیل و پاسخ آنها سخنان مسلم بن عوسجه خطاب به امام حسین سخنان زهیر بن قین خطاب به امام حسین
وقتی امام حسین چراغ ها را خاموش کرد تا کسی خجالت نکشد وقتی امام جایگاه بهشت را به یاران باقی مانده نشان دادند
گفت وگوی حضرت زینب(س) با امام حسین(ع) امام سجاد(ع) می فرماید: امام سجاد ادامه می دهند: وقتی من این اشعار را شنیدم، متوجه شدم که پدرم شهید خواهد شد. آنگاه گریه، گلوی مرا گرفت و بر آن صبر نمودم و اظهار جزع نکردم. ولی عمه مان زینب، وقتی حال برادرش را دید نتوانست خویشتن داری کند. پس برخاست و ناخوداگاه به سمت حسین رفت و گفت: "کاش مرگ مرا نابود کند و مرگ تو را نبینم. امروز مثل زمانی است که مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن از دنیا رفتند، پس ای برادر! تو برای من جانشین آنها و فریادرس آنهائی. وقتی امام حسین برخی وقایع را برای زینب(س) گفت وقتی زینب به صورت خود زد و اشک ریخت و بی هوش شد توصیه های امام به خواهرش بعد از به هوش آمدن منابع روایی و مقاتل: منتهی الآمال شیخ عباس قمی/مقتل لهوف سید ابن طاووس
موضوع مطلب : |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||